حالت غیرواقعی روحی
یکشنبه بیست و نهم تیر ۱۴۰۴، 14:43
فکر میکنم پیاماس باشم.
این حس یکهویی که فکر میکنم دوست نداشتنی ترینم همیشه زیر سر ریختن دیواره رحمم است.
الان هم به شدن بهم ریختهام. از صب بیدار شدم درس خواندم و اکنون خواستم چند دقیقه بخوابم که یکهو تمام حسهای بد عالم ریخت در دلم.
فکر میکنم دوست نداشتنیام. یا حتی بقیه با نبودنم از دستم راحت شدهاند. هیچ دلیلی برای این حسها ندارم.
فقط ناراحتم، لبهایم آویزان است و چند لحظه مانده تا مثل کارتونهای ژاپنی که از چشمهایشان آبشار بیرون میزد، گریه کنم.
چرا دوست داشتنی نبودم؟ : ((
اه
: )