امروز
امروز به دوستم پیام دادم و گفتم:بذار خودم زودتر از پسرخالهت بهت بگم که نتونستم باهاش کنار بیام و خداحافظی کردم باهاش. استرسی بود و من نمیتونستم اونجور درس بخونم.
خندید و گفت: ولی اون دوستت داشت و به فکرت بود
کاشکی قیافه منو پشت گوشی میدید.
دوستم داشت؟ از دوست داشتن هم شانس نیوردما اون از آقای ح که دوستم داشت میگفت چون نمیخوام اذیتت کنم بیشتر از این، بهتره دور شیم. ( سه نقطه حاوی هر چیزی)
اینم چون دوستم داشت کمکم منو به تیمارستان داشت راهی میکرد.
مردمو یکی دوست دارن باعث پیشرفتش میشم، بوجی موجیش میکنن من اونوقت باید دز داروهای اضطرابمو میبردم بالا که اینو بتونم کنترل کنم-_- ولم کن مرد
حالا من مطمئنم آمارمو از دوستم در اورده بود ولی به شخصه اصلا و ابداً حوصله آدمهای تاکسیک ندارم.
من آروم و ملو هستم و کسی که بخواد حرص بخوره و برای خودش اعصاب خوردی درست کنه اذیتم میکنه
بیاید اصلا به مشکلات این روزهام بپردازیم
شاید هم باید یه پست بنویسم با عنوان: خواهر سمی
بعد رفتارهای خواهرمو بنویسم.
نمیدونم این رفتارهای جالب رو از کی به ارث برده.
قشنگ نمونه یک انسان تاکسیکه با وجود تمام خوبیهایی که داره همهش داره دعوامون میشه.
برای این که از هر چیزی داستان درست میکنه برخلاف من که از اکثر چیزها گذر میکنم و یا با آرامش توضیح میدم.
و من همهش اینجورم که : زن مگه اعصابتو از تو کوچه اوردی که هر چیزی رو داستان میکنی؟
فکر کنید حالا من خواهرمو نمیتونم عوض کنم و خب تحمل کردم که اونم هر دو دقیقه نزدیکه خودمو از دستش بزنم به در و دیوار بعد بیام با این یکی؟
بگذریم که به نظر من هیچ حرف رابطهای نبود. همه چیز در چارچوب بود و فلان
ولی دوستم گفت: پسرخالهمو پس زدی بیشعور= ))) اون دوستت داشتی جدی.
ای سوسن بختت دختر، بختت.
امسال پسر ببینم نزدیکم دیگه گازش میگیرم. هیچی جز دردسر برای من نداشتن. دوست داشتنشونم به درد عمههای بزرگوارشون میخوره.
___
کتابخونه رو دوست دارم و از فردا صبح زودتر میرم.
به نظر میاد جدی جدی اول مهر قرار نیست امسال دیگه در محیط آموزشی باشم.
برای اولین سال!
برای اولین سال! بعد از چند سال؟ ۱۲ سال مدرسه+ ۴ سال دانشگاه+ ۳ سال معلمی.
_
امیدوارم راهمو به خوبی بتونم طی کنم. به خوبی و خوبی.
چقدر این روزها دلم کتاب میخواد.
احتمالا کتاب اولیس رو بخونم. وقت میکنم اگر برم کتابخونه و جمع و جورتر درس بخونم.
__
زندگی رنگیه و مم امروز حس کردم آبیه. یک آبیه آسمونی و تمیز
زندگی شما امروز چه رنگی بود؟