قهرهای دوران حال بدی
گفتم که دوست قدیمی پیام داده و فکر میکنم حالمو میخواد بپرسه.
بچهها گویا من همون دوران که حالم بد بوده از این هم ناراحت شده بودم و پیام داده بود معذرت خواهی کنه.
فکر کنم بعد از یکسال باشه. خداروشکر یه شش هفت ماه حالم بد بود این همه گرد و خاک کرده بودم = )))
دوستی خاصی نداشتیم و من اصلا یادم نبود ناراحت شدم از دستش. چرا البته دوستی خاصی داشتیم فکر کنم، چون اون هر سال، بلااسثتنا تولدمو یادش میموند و تبریک میگفت و من همیشه این جور بودم که : چرا؟ واقعا چرا؟
خلاصه
بیچاره از همون اول شروع کرد معذرت خواهی کردن و گفت که من چندین باز کلوز اینستا گذاشتمت که ریپلای کنی و معذرت خواهی کنم اما نمیدیدی. گفتم والا اینستا رو از تابستون دلیت کردم. نبودم اصلا
گفت عذاب وجدان داشتم که خیلی بد باهات حرف زدم. ازت خیلی معذرت میخوام. تو دوست خیلی خوب من بودی و خیلی ناراحت بودم که کاری کردم که روم نیست حتی بهت پیام بدم
( بچه ها در این بین من هر چی فکر میکردم یادم نمیاومد چرا ازش ناراحت بودم. میدونم ازش ناراحت شده بودم ولی چراشو نمیدونستم. هی اون معذرت خواهی میکرد من نمیدونستم در چه حد بوده کارش که دهنشو سرویس کنم : ))) )
بعد بازم ادامه داد که من برات پست میفرستادم ولی فقط نگاه میکردی، هیجی نمیگفتی. من میخواستم چیزی بگی که معذرتخواهی کنم.
گفتم والا پست فرستادن کجاش معذرت خواهیه؟ من ناراحتم از دستت بعد بیام بگم مرسی که پست میفرستی؟
گفت نه تقصیر من بود. باید بیشتر پیگیرت میشدم تا از دلت در بیارم. ولی چون جوابمو نمیدادی مغرور شدم دیگه ادامه ندادم.
( ق
قیافه من که اصلا یادم نمیاد سر چی ناراحت شدم :| جیجیججیج)
دیدم جدی نادمه، گفتم ناراحتی ازت تو دلم نیست.
قول گرفت که ناراحت نیستم و رفت.
احتمالا رفت تا تولدم که تبریک بگه:))))
خدایا اول سالی چه دوستیهایی داره برمیگرده.
خودمونیم من احتمال میدم این هم مثل امیر و یکسری از دوستام رو اعصابم بوده و من توی یه دورهای از زندگیم خیلی حالم بد بود و کم تحمل بودم. دیگه اعصاب نداشتم و از دستش ناراحت شدم و حذفش کردم.
جلل الخالق.
گرد و خاک کردم شش هفت ماهی گویا. ارتباط بوده که قطع میکردم مثل نقل و نبات. هوف خیلی دوران بدی بود واقعا ظرفیتم تکمیل بود، البته من میگفتم بهشون که ظرفیتم تکمیله اونا رعایت نمیکردن و نتیجه این میشد منم میگفتم باشه خدافظ.
چه چیزا ادم از خودش میبینه ها