من نوشت

من نوشت هایم،گاه خاطرات،گاه غر زدن های بی انتها

شکست خورده‌ی این بازی!

یکشنبه بیست و ششم مرداد ۱۴۰۴، 10:21

چه عنوان زشتی!

اما از ته دلم این رو نوشتم. این روزها به مثال خرس قطبی می خوابم و حتی نمی دونم اثر قرصامه که بهم خورده یا خودمم! داروی ضد اضطراب که میخورم واقعا بیخیال دو عالم شدم و در حالی که میدونم دارم گند میزنم لبخند به لب ادامه میدم. چه زندگی شده بخدا.

این چند روز واقعا غمگینم. از هر جهت ناراحتم. برنامه هام بهم ریخته. تابستون اونجوری که میخوام درس نمیخونم، خوابمم افتضحاح شده، تنها چیزی که توش خوب بودم، درس خوندن، اون رو هم دارم گند میزنم، از رابطه م اومدم بیرون و انگار نه انگار وجود داشتم!

شبیه یک سوسن شکست خورده شدم!

حتی مطمین نیستم این سوسن بتونه یک مرخصی یکساله بگیره و درس بخونه. اگر مرخصی بگیرم و این جور بخوام پیش برم، به نظرم برم سرکارم خیلی بهتره.

اه

کاشکی حداقل وجود داشتم.

پ.ن : دلم میخواد قرصامو قطع کنم ولی آخرین باری که درس خوندنم و تحت قشار بودم یک ماه تمام داشتم می اوردم بالا. اخر سری فهمیدم از شدت اضطراب بالا این جور شدم. چه گیری کردم واقعا

: )
© من نوشت