من نوشت

من نوشت هایم،گاه خاطرات،گاه غر زدن های بی انتها

روشنی، پاکی و آب

سه شنبه دهم تیر ۱۴۰۴، 12:42

بعد از تکاپوی زیاد توانستم به استخر بروم. راستش این استخر رفتن هم برایم یک غول بود که باید حلش می‌کردم.

دوباره کلاس شنا ثبت نام کرده‌ام و از فردا ادامه آموزش را می‌روم. دلم می‌خواهد توی قسمت عمیق هم بتوانم شنا کنم. هر چند بسیار می‌ترسم.

دیروز قبل از رفتن استخر، چشمم به کتابخانه‌ام افتاد. دفتر یادداشت آقای ح را دیدم و وسوسه شدم دوباره خواندمش.

نوشته‌هایی که پر از صداقت و حس خوب بودند.

دل‌تنگ شدم. حق داشتم دلتنگ شوم.

در این بین یکی از فالورهای توییتر پیام داد که فلان برنامه کودک من را یاد تو می‌اندازد. صداقت، شفافیت و زیبایی‌اش

دیدم همین کلمات را آقای ح هم به من نسبت داده‌ بود.

دوست داشتم فکر کنم همین جور است و من صداقت، شفافیت و زیبایی دارم.

راستی

بالاخره بعد از چندین سال وزن اضافه کرده‌ام. آن هم حدود ۷ کیلو و واقعا راضی‌ام. هر چند با توجه به قدم، هنوز هم میتوانم وزن اضافه کنم و جا دارم. اما باید شنا بروم، میترسم به جای ماهیچه، چربی فقط اضافه کنم: )) یک تپلوی نرمالو شوم: )))

و همین.

: )
© من نوشت