من نوشت

من نوشت هایم،گاه خاطرات،گاه غر زدن های بی انتها

من واداده!

جمعه هشتم فروردین ۱۴۰۴، 17:45

چند روزه کامل وا دادم. دلم نمی‌خواد هیچ کاری انجام بدم. درس خوندن رو رها کردم و دلم میخواد فقط بخوابم.

بیهوده زندگی می‌کنم. فقط هر شب یک طرح نصفه و نیمه توی کانالم میذارم و حس و حالم رو مینویسم.

کانالم راستی اینه https://t.me/sufairytale و بیشتر دوستانه ست.

حس و حالم رو ثبت می‌کنم و سعی می‌کنم هر طور شده یک کاری هر چند کوچک رو انجام بدم.

عجیبه با این وجود بیهودگی هنوز خودم رو دوست دارم. همیشه در این مواقع از خودم بدم می‌اومد و این اولین باره که خودم رو بدون دلیل دوست دارم.

من و ح هنوز دست و پا شکسته داریم دور میشیم. واقعا حرفی نمیزنیم و چیزی از هم دیگه نمیپرسیم. گاهی فقط حضور داشتن رو حس میکنیم و میریم.

اقای ح به بقیه پسرا گفتن گرگ‌های در کمین. انگار که من چه تحفه‌ای هستم : )))) خدایا شکرت. هر چی گشتم ولی گرگ ندیدم. من واقعاً حواسم به نحوه‌ی ارتباطم هست. گرگ و شیر و پلنگ نداره. من اونی نیستم که طعمه بشم.

دخترخواهرم اومده خونمون و چقدر بچه‌ها شیرینن. من تا قبل از بچه خواهرم علاقه خاصی به بچه‌ها نداشتم ولی الان واقعا ته دلم قند آب میشه.

همین.

شاید بتونم ریاضی بخونم و بهتر فکر کنم ادامه زندگی‌م رو قراره چکار کنم.

: )
© من نوشت