من نوشت

من نوشت هایم،گاه خاطرات،گاه غر زدن های بی انتها

دور و نزدیک

سه شنبه پنجم فروردین ۱۴۰۴، 15:49

دیشب آخرای شب دیدم از آقای ح پیام دارم. راستش هنوز بقیه میوتن و فقط نوتیف این آقا میاد.

خیلی تعجب کردم. دیدم نوشته: میشه یه سوال بپرسم؟

من یه استرسی گرفتم. گفتم خدایا چی میخواد بپرسه؟

بعد از دقایقی که من داشتم سکته میکردم، اومد سوال کرد که :

توی این مدت با کسی آشنا شدی؟ یا با کسی صمیمی شدی؟ ( از پسرا)

من واقعا وقتی سوالشو خوندم این جور بودم که چیییی میگییی آقا. کپ کردم.

گفتم معلومه که نه! مگه چقدره اصلا ما کات کردیم؟چه سوالیه؟‌

گفت نه بیشتر منظورم صمیمی‌تر شدن بود.

( والا آقا فکر کرده لابد پی‌وی من صف به صف پسر نشسته و منتظرن من کات کنم تا اینا بیان جلو : )))) عجب بخدا‌. شدیداً هم بهم برخورده بود. احساس میکردم بهم توهین شده، به دوست داشتن و خودم)

بعد توضیح داد گفت میدونی چیه من هیج وقت نمیتونم بشنوم تو با کسی دیگه آشنا شدی. برام سخته توی همچین موقعیتی قرار بگیرم. ( بعد یکسری حرف زد که منظورش این بود ما نمیتونیم دوست عادی بمونیم و یک روز برنگردی به من بگی سلام من با یکی آشنا شدم)

قیافه من پشت گوشی دیدنی بود.

گفتم سوالت اصلا خوب نبود، تو از حس من خبر داری. مگه الکیه به این زودی کسی رو جایگزین کنم؟

ولی این مورد رو درک میکنم. منم دوست ندارم توی همیچین موقعیتی قرار بگیرم و نمیخوام بشنوم ازت که با دختر دیگه‌ای تو رابطه‌ای.

گفت خب خوبه. من دوست ندارم فرندزونت بشم.

درنهایت صحبتمون این شد که فرندزون نشیم. منم دوست نداشتم فرندزونم بشه واقعا توانایی‌ش رو نداشتم.

بعد هم اون گفت من میدونم تو جذابی ( جذاب؟ چه کلمه‌ی عجیبیه برای من! ) و گرگ‌ها در کمین‌اند. شوخی.

منم گفتم فعلا خودم شیرم، شیر درنده.

+توی اون پست کات کردنم دو سه تاتون کامنت گذاشته بودید که کات این قدر عاشقانه؟ دوباره بهم برمیگردید.

همون شد. ما هی میریم و برمیگردیم. دیشبم گفتم خب بریم ادامه مووآن، چیزی هم که نباید بگم.

آخرش دوست دارم گفتیم و رفتیم.

اره ما داریم کات میکنیم. جون عمه‌ دوتامون.

این که کدورتی از هم نداریم سختش میکنه‌. اگر از هم دلگیر بودیم راحت تر جدا میشدیم اما واقعا حرفی بینمون نبوده.

به قول خودش رابطه‌مون امن بوده.

چه زندگی شده واقعاً. البته من از تجربه رابطه امن خوشحالم با تمام این سختی‌هایی که داره بهم تحمیل میشه.

شاید به جای کات باید اسم این رو فاصله گذاشت. فاصله میگیریم ببینیم در نهایت چی میشه. زندگی به کدوم سمت میبرتمون.

: )
© من نوشت