ح را چگونه کمرنگ کنیم
من احساساتم رو با نوشتن نشون میدم. مدیریت احساساتم با کلمات هست و بدبختی اینه ح همه جا هستش.
اینجا هم راحت نیستم و دوست ندارم ناله عاشقانه یا از دلتنگی و فلان بگم.
اینبار که صحبت کنیم بهش میگم حذفش میکنم. هیچ جایی برای من باقی نمونده راحت باشم. نمیخوام جلوی خودشم بگم مثلا من دلتنگم و فلان. یکسری احساسات قابل تحمل هستن ولی باید راهی برای گذر ازشون پیدا کنی. من با نوشتن از این احساسات میگذرم و دوست ندارم وقتی مینویسم اون تحت تاثیر نوشتههای من قرار بگیره و ببینه.
من یک کلمه هم برای تحت تاثیر قرار دادن کسی نمینویسم و دوست ندارم اگر بنویسم مثلاً امروز دلتنگم و دلم صدایت را میخواهد یا امروز همه چیز به من فشار میآورد و نبودت بیشتر از همیشه به چشم میآید.
فکر کنه برای این نوشتم که دوباره نزدیک بشه و از این چیزا.
من گدایی نمیکنم و عزت نفسم هنوز سرجاشه-_-
راستش الان که دارم فکر میکنم حز ح، من جلوی بقیه هم راحت نیستم اینجور بگم.
دوستامم همه جا هستن. از این که راحت نیستم غمگین شدم. دلم میخواست بتونم بنویسم. کلمات رو در این رهایی کنارم داشته باشم.
شاید فقط همین جا بتونم گاهی بنویسم و ح رو هم ول کنم.
ما یکهویی از هم دور نشدیم و الان هم پیام بدم باهام صحبت میکنه. به نظرم اون با قسطی بودن مشکلی نداشت ولی من مشکل دارم.
بودن یا نبودن. وسط نداریم. شاید برای اون هم سخته یکهویی جدا بشه شایدم نه. نمیدونم.
امروز به یک نکته هم رسیدم: آیا هر بار بهم زدن یک رابطه، برابر با از دست دادن کسی نیست؟ فوت کردن!
روند شبیه همون هست. انکار و خشم و فلان و فلان.
حتی باید سعی کنی جای خالیشو رو کمکم پر کنی و خاطرات رو نادیده بگیری. همه چیز انگار شبیه مردن کسی هست.
خوابم میاد. بیشتر نمینویسم.