کشمکشهای خواهرانه
هر موقع که قرار باشه با این خواهرم تنها بمونم خونه، واقعا از مرخصی گرفتن پشیمون میشم.
بیمسئولیت، متوقع و طلبکاره
باز بحثم شد باهاش. فکر میکنه فقط خودش وجود داره و جالبه برام که اصلا بقیه براش موضوعیت ندارن.
یک هفته و نیمه دارم غذا درست میکنم هیچی نگفتم، دو روز غذا درست کرده و ظرف شسته برای من قیافه میاد.
که البته من از هیچکدوم نخوردم.
الانم اعلام کردم، دستپخت خوبت رو بذار برای خودت، من برای خودم میتونم غذا درست کنم. از من بکش بیرون
آخرین چیزی که در این دنیا میخوام توی این وضعیت بحث با همچین آدم بیمنطقیه.
واقعا امیدوارم قهر بمونیم. اصلا حوصله ندارم حرف بزنه
+ من خیلی کنار میام با آدمها و واقعا وقتی کسی بتونه من رو عصبانی و ناراحت کنه یک کار خارقالعاده انجام داده.
توی محیط کاری هم همیشه وقتی میخواستن بگن کسی دیگه خیلی داغونه میگفتن: سوسن هم از دستش عاص شده.
بعد این خانم راه به راه روی اعصابم راه میره.
__
اصلا حوصلهشو ندارم و یک هفته دیگه باید تحملش کنم.
اه