من نوشت

من نوشت هایم،گاه خاطرات،گاه غر زدن های بی انتها

حرف بزنیم

پنجشنبه نهم مرداد ۱۴۰۴، 14:19

حرف بزنیم. مسئله خاصی مد نظرم نیست. دوست دارم مثل دوست‌های قدیمی کنار هم بشینیم و حرف بزنیم یا سکوت کنیم.

دلم دوباره برای نبودن تنگ شده.

دوره‌های از زندگی‌م، کمرنگ شدن رو انتخاب می‌کردم. اکانت‌های شبکه‌های اجتماعی‌م رو محدود می‌کردم و میرفتم. حالا باز هم دارم به همون نقطه برمیگردم.

فکر می‌کردم حالا که پررنگ‌تر از وقت دیگه‌ای بودم و آبی پررنگ بودم قرار نیست آبی کمرنگ بشم اما این جور نیست.

دوست دارم باز تنها باشم و زمانی رو برای خودم بگذرونم. از بودن خسته شدم. از بودنی که همه جا باشم.

این مدت هم با تمام گذر کردن از اتفاقاتی که سخت بودن خسته شدم. خستگی توی وجودم مونده.

ناراحتی شدیدی توی وجودم نیست. غم عمیقی رو حس نمی‌کنم فقط کمی خسته‌م و فکر می کنم زمانش رسیده یه مدت که شاید حتی چند روز باشه با خودم باشم و زمان بدم به خودم. به خودم برسم و با خودم تنها باشم.

از کسی ناراحت نیستم، از خودمم یا حتی آقای ح. همه چیز برای من شفافه‌ و شبیه یه آب زلال میبینم همه چیز رو. واقعاً ناراحت نیستم و خیلی خوشحالم که می‌تونم در تجاربم توی قسمت درست ماجرا قرار بگیرم.

درس خوندن یا نخوندنم رو هم باز نمی‌کنم. نمی‌خوام راجع بهش صحبتی کنم. این مسئله رو میخوام مسکوت بذارم.

اما یه چیزی الان به ذهنم اومد؛

توی طول روز چقدر زمان میدیم به تنهایی با خودمون؟ تنهاییِ تنهایی! تنهایی که گوشی هم نباشه.

برای من این عدد کم شده. کم و خیلی کم. حتی اگر تنها هم باشم ذهنم پیشم نیست. حضور کامل ندارم.

دیروز از استخر که برگشتم، توی بازار پیاده شدم و دنبال یک گوشی ساده می‌گشتم. یک گوشی ساده مثل نوکیا یازده دو صفر قدیمی

بماند که چقدر پیدا کردنش سخت بود.

در نهایت هم پیدا نکردم و توی سایتی پیدا کردم و قیمتش کم بود و تا اخر شب ترسیدم بخرم. حس کردم قیمتش کمه و پنیر مفتی توی تله موشه.

اخر شب خواهرم اومد گفت که پتو رو براش جا به جا کنم‌. نوک انگشت خواهرم شکسته. منم فرصت رو غنیمت شمردم. گفتم در صورتی پتو رو جا به جا میکنم که یک گوشی به درد نخور برام جور کنی. ( مردم ایفون میخوان، من چی! )

خواهرمم گفت داریم که. نوکیای قدیمی یازده دو صفر.فقط شارژر پیدا کن ببینم روشن میشه یا نه

و خیلی ناباورانه روشن.

حالا من میتونم این تلفن هوشمند رو جمع کنم. اخر شب‌ها سراغش بیام. کمی برای اینترنت لپ تاپ به مشکل برمیخورم اما حلش می‌کنم.

نمیخوام توی طول روز این گوشی دستم باشه.

دلم برای خودم خیلی تنگ شده، خیلی.

: )
© من نوشت