من نوشت

من نوشت هایم،گاه خاطرات،گاه غر زدن های بی انتها

نیم میلی‌متر تا گریه!

سه شنبه سیزدهم خرداد ۱۴۰۴، 23:45

دوستان بیاید با هم گریه کنیم. من تنهایی حوصله ندارم : )))

شوخی کردم.

واقعیت زندگی رو پذیرفتن هم سخته.

صحبت کردیم و هنوز داریم صحبت می‌کنیم. حداقل تا اینجا راهی نیست.

منم وقتی ناراحت میشم که طنزم میزنه بالا و الان توی اون موقعیتم. که ناراحت و طنازم: ))))

وضعیت گویا بن‌بسته. ادامه دادن نداره و حق میدم بهش.

کاش حق نمیدادم بهش. حق دادن باعث میشه ازش ناراحت نباشم و این سخته.

_

آخرین جمله این شد که فردا راجع بهش فکر کنیم.

هعی و آخ.

اخه من چی بهت بگم آقای ح؟ تو که عزیزم شدی رو چی می‌تونم بگم؟

: )
© من نوشت